میخواهم برگردم ............
می خواهم برگردم به روزهای کودکی ... آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد ...
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خوبم بودند !
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...
این روزها به جای" شرافت" از انسان ها فقط" شر" و " آفت" می بینی...
راســــــتی،دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام...!"حــــال مـــن خـــــــوب اســت" ... خــــــوبِ خـــــــوب ...
+ نوشته شده در شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت توسط بـهـاره هـاشـم زهـی
|
این وبلاگ توسط جمعی از دانشجویان ورودی 90 فناوری اطلاعات دانشگاه صنعتی بیرجند در جهت اطلاع رسانی و افزایش اطلاعات عمومی و تخصصی ایجاد شده است .